هنوز هم

چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

هنوز هم شعر بگویم

دستهایمان بین دو خاک تجزیه می شود

نه

نه

فقط من را می خورند

باکتری های خوشبخت

اشکهایم در گلو رو به بالا می رود

و بعد چیزی میان مخچه و مخم

چیزی شبیه یک دل ضعفه لعنتی

هنوز هم شعر بگویم ؟

چه کسی گفت : سکوت دست گلی بود میان حنجره ی من

ترانه ی ساحل ؛ نسیم بوسه ی من بود و پلک باز تو بود

نه

اما بگویم : سکوت خنجری بود نامرد میان حنجره ام

هنوز هم شعر می گویم : دیگر نمی گویم

نظرات 3 + ارسال نظر
مرفه بی درد پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1384 ساعت 09:52 http://aminb.blogsky.com

حتما لینکت رو میگذارم!

هدا جمعه 2 اردیبهشت 1384 ساعت 02:00 http://roxana.persianblog.com

سلام خوشحالم که به وبلاگ ما سر زدید

مانی اهوازی زاده یکشنبه 11 اردیبهشت 1384 ساعت 16:17 http://khuzestan.blogfa.com/

سلام دوست عزیز و هم استانی نوشتاری دارم که خوشحال میشوم بخاطر سرنوشت خوزستان بر آن نگاهی بیندازی و تاملی بر نوشته های پایینی شما در مورد خوزستان و چند نوشته راجع بهع وضع جاری ..داشتم امیدوارم که همیشه خوزستان ژر از انسانهای بیدار و آگاه باشد فرقی هم بین عرب و فارس خوزستانی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد