غروب گیج

از این گیجگاه تا آن یکی

مغز می دوزد

با سوزن لحاف دوزی

پوچ و سنگین

ابتذال شیرین

در امتداد رود

روی قلوه سنگها قدم بزن

تا غروب ترش

روزی دیگر برای تسکین

می نشینی روبروی غروب شور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد